عملیات آزادی بخش
در ناخود اگاه ما ایرانیان ترس و وحشتی بزرگ خانه کرده است. ترس از هجوم و اشغال خاک کشورمان بوسیله قوای نظامی. این به روزگاران گذشته برمی گردد. خاطره ای تلخ از روزگاری که مورد هجوم و تجاوز قرار گرفتیم: تهاجم اسکندر، ویرانی کاخ شاهی و تسخر ایران، هجوم اعراب و تاراج جان و مال و ناموس مردم، حمله مغول که خورد و برد و ویران کرد. از همه جان سوزتر و دردناک تر ایلغار و تاراج ایران توسط قبیله ای از عرب بیابان گرد بود. چهارده قرن پیش بدون توجه به خواست و اراده ایرانیان این قوم وحشی خاک ایران را اشغال کرد. خسارت و ویرانیی که هنوز که هنوز است داغ آن در دل هر ایرانی تازه است.
در 1400 سال پیش عرب بیابان گرد به خاک و مردم ما حمله کرد تا دست از اعتقاداتمان برداریم و بی فرهنگی این قوم را به زور شمشیر بپذیریم. مردانمان را از دم تیغ گذراند، زنان ایران را به کنیزی برای رفع عطش جنسی ربود. کودکان این مرز و بوم را به غلامی به اسیری برد. خزانه تاراج شده را بار شتران کرد تا در مرکز خلافت امیرالمومنین عمر به عنوان بیت المال به پابرهنگان جنگ جوی عرب ببخشد. لوازم و ابزار تمدن را مانند فرش تالار شاهی پاره پاره کرد تا جنگ سالاران بیشتری از این غنایم بهره برند. کتاب های کتاب خانه های ایران را به فتوای امیر المونین عمر _ با این توجیه که اگر مفیداند با وجود قران به آنها نیازی نیست و اگر هم مضراند تکلیفشان روشن _ در هر صورت دستور به سوزاندن این گنجینه ملی و بین المللی داده شد!! به فتوای شرع انور آسیاب ها با خون مردم چرخاندند و نان آن آسیاب را برای تبرک و میمنت خوردند.
مردم ایران را مجبور کردند که یکی از این سه را برگزینند: یا دست از اعتقاداتشان بردارند و به باور های صاحبان شمشیر ایمان بیاورند یا جزیه بپردازند و یا سرزمین و خاک وطن را ترک کنند!! ایرانیانی که در سایه شمشیر مسلمان شدند شهروند دست دوم (موالی) به حساب آمدند. زن ایرانی را به عنوان غنیمت و کنیز به اندرونی بردند و از او به عنوان ابزار لذت جنسی رجال عرب تا زمانی که بدرد می خورد بهره بردند: " ... و نکاح زنان محصنه (شوهردار) نیز برای شما حرام شد مگر آن زنان که در جنگ با کفار متصرف و مالک شدید ...(نسا 24)".
زنانی که در تهجم اولیه جان به سلامت بردند، پس از اسلام آوردن چون ابزاری برای رفع عطش سیری ناپذیر رجال از حقوق انسانی و برابر با مردان محروم شدند:"مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است...زمانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناک شدید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنان دوری کنید و باز اگر مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید...(نسا 34)".
حکم شد کودکان (دختر از 9 سالگی و پسر از 15 سالگی) مانند بزرگسالان در برابر هر گونه خطایی مجازات شوند. به جرم و بهانه های بیشمار دست بریدند، سنگسار کردند و با وحشیانه ترین شیوه تعزیر کردند.
چهارده قرن به همین منوال گذشت...
چهارده قرن گروه های مختلف مسلمان به عنوان خارجی بر روی هم شمشیر کشیدند و هم را دریدند و غارت کردند. یکی از آنها صدام بود و کرد آنچه را که همه دیدیم. خود را سردار قادسیه نامید بر مردم کافر ایران بمب ریخت. متقابلا ج.ا. هم گله وار کودکان را به هوای بهشت و شربت شهادت به مواجهه با صدامیان کافر فرستاد و تن شان را برای پاک سازی میدان مین هزار پاره کرد.
گذشت و گذشت...
آمریکا آمد!
صدام با آن همه یال و کوپال در 21 روز شکست خورد. به راستی چه به ارمغان آورد؟
دیگر مزرعه های انباشته از جسد معارضین، به قبرستان تبدیل نمی شود! عراق آزاد می شود و سربازان آمریکایی هم برای پاسداری از این دست آورد باید در عراق حضور داشته باشند. تا دوباره صدامی بر مردم عراق مسلط نشود.
آنها باید بمانند و مردم عراق هم باید سپاس گزارشان باشند چرا که سربازان آمریکایی با از جان گذشتگی مذاهب مختلف اسلامی (شیعه و سنی و ...) را که تشنه به خون هم اند از گزند هم حفظ می کنند.
آمریکا آمد تا به همه مردم عراق از هر قوم و مذهبی آزادی انتخاب بدهد، انتخاباتی برگزار کرد که حداقل در نیم قرن اخیر بیسابقه بود.
آمریکا آمد تا شیعیان بتوانند مراسم مذهبی خود را بجای آورند و حتا آنقدر آزادند که بتوانند با قمه صحنه های دردناک خود آزاری را برای عزاداری به تصویر بکشند.
آمریکا آمد تا مردم عراق فرصت و امکان تدوین قوانینی بر اساس حقوق بشر داشته باشند.
آمریکا آمد تا در آزادی کامل حرف ها گفته شود و مردم در آزادی کامل به تظاهرات له و علیه هر کس که خواستند دست بزنند.
عراق امروز در آغاز راه آزادی، پیشرفت، توسعه، رفاه و .... است.
اکنون چشم و دل بسیاری در ایران به آمدن این نجات دهنده است اگر بیاید:
...
....
... فقط همین، بس آزاد خواهیم شد. آزاد!!! می فهمید؟ آ ز ا د.