News

اخبار تحريم انتخابات
آزادی بیان
وزارت امور خارجه آمریکا
اخبار روز
آژانس خبری کوروش
آرش کمان گیر
اتحاد جمهوری خواهان
اتحاد انقلابیون کردستان
ایران تریبون
بی بی سی
دیدگاه ها
رسانیک_ذولجناح
کافر
گویا

Links

fآدینه2
fکتابهای رایگان فارسی
fفردای روشن
fاکبر سردوزامی
fخبرچین
fسرزمین سوخته
f 2 گزارش به خاک ايران
f گزارش به خاک ايران
f آزادي بيان
f آرش کمان گير
f آسيب شناسي
f صفحه تحريم خسن آقا
f يزيدم
f خسن آق
f یک خسن آقای دیگر
f( زبون دراز ( خسن آقا
f شمرنامه
f بهنود آن لاين
f حسن درويش پور
f ‏دغدغه هاي يک مرد فمينيست
fآنسوی ناپیدا
fاردشیر دولت
fزرتشت
fخانه ایران
fاشه
fدانشجو
fشمشاد
fاهورا مزدا
fبانوی شرقی
fجبهه دموکراتیک خراسان
fبلاگستان
fسرزمین آفتاب
fشبح
fشبح جدید
fبابک خرمدین
fآریو
fزیتون
fپارسیان
fرهایی
fشبگرد
fشبنم فکر
fآزادی بیان
fاستیجه
fگفت و شنود سه نسل
fخیابان شماره 11
fبلوچ آقا
fمجید زهری
fحسن درویش پور
fمسعود برجیان
fعلیرضا تمدن
fرضا اقبال
fامید میلانی
fحسین درخشان
fمسعود بهنود
fآنفولانزا
fصدای ما
fعجب
fمثل درخت در شب باران
fقاضی مرتضوی
fوزارت اطلّاعات
fایگناسیو
fآخوند یعنی اسلام
fمسافر شب
fآقای ناظم
fمیانبرهای سی ثانیه ای
fنقایض الخیامیه
fشرحی بر شبهای بی سحر
fیک قطره
fآزادی برای ایران
fشادی شاعرانه
fبی قرار
fپیاله
fعرب ستیزی
fاسلام و قرآن
fلندنی
fنانا
fشیطان
fآیه الله استمنا
fترزا
fاز امروز
fغربتستان
fخرافه زدایی
fداروک
fگل کو
fجمهوری دوم
fملاحسنی درکانادا
fروزنامه های دخو
fروشنگری
fباکره
fمن و سارا
fبارانی آبی
fجهان خانه
fدوستانه
fتوضیح المسایل
fکتبالو
fپوچیسم
fرهبر خودساخته
fآرمین گیله مرد
fstyx
fسیپریسک
fگلناز
fآتش
fنوجوان
fعرق سگی
fهادی سرا
fعیالات متحده
fفرهنگ ایران باستان
fبزک
fروی آنتن
fفضول
fممدسن
fتمشک
fوبلاگ عمومی
fویران سرا
fایران آزاد
fخلبان کور
fمدوسا
fبی خدایان
fرفراندوم
fساحل شمال
fایمان کافر
fایران
fتیر آخر
fوب نگار
fایران آزاد
fایران امروز
fکودک ایران
fنوای ایران
fنفرین نامه
fسپیده دم ایران
fطلوع آزادی
fشهر سوخته
fکودک گستاخ
fآنتی لاریجانی
fآیات شیطانی
fآزادی خواهان ایران
fمیهن پرست جوان
fتراژدی انقلاب ایران
fآسمان پنجره ابریست
fشرحی بر شبهای بی سحر
fگفتار نیک
fاندیشه نو
fآیین بازگشت
fبن بست سرنوشت
fسیب و یک کم نیوتن
fالهه مهر
fپارس آناهیتا
fفریاد بی صدا
fیک قطره از دریا
fحرف هایی برای گفتن
fیادداشت های گمشده
fزن
fف.م.سخن
fفانوس
fخوابگرد
fکتابلاگ
fهفت سنگ
fیادداشتهای علی قدیمی
fم.آشنا
fنقطه ته خط
fقابیل
fبیلی و من
fوبلاگ شاملو
fفروغ فرخزاد
fرضا براهنی
fشاهنامه
fمانیها
fآینه
fحافظ
fنیما یوشیج
fصادق هدایت
fسهراب سپهری
fمهدی اخوان ثالث
fهوشنگ گلشیری
fیداله رویایی
f شمشاد
f کافر
f مرتد
f نقايض الخياميه
f یک شمردیگر
fافشا
f آینه سایت افش
fآینه سایت کافر
f پسر شمالی
fاز بالای دیوار
f پیشروان آزادی بیان ایران


ليست 
وبلاگهاي به روز شده

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com

Powered by Blogger

Sunday, May 08, 2005

عملیات آزادی بخش


در ناخود اگاه ما ایرانیان ترس و وحشتی بزرگ خانه کرده است. ترس از هجوم و اشغال خاک کشورمان بوسیله قوای نظامی. این به روزگاران گذشته برمی گردد. خاطره ای تلخ از روزگاری که مورد هجوم و تجاوز قرار گرفتیم: تهاجم اسکندر، ویرانی کاخ شاهی و تسخر ایران، هجوم اعراب و تاراج جان و مال و ناموس مردم، حمله مغول که خورد و برد و ویران کرد. از همه جان سوزتر و دردناک تر ایلغار و تاراج ایران توسط قبیله ای از عرب بیابان گرد بود. چهارده قرن پیش بدون توجه به خواست و اراده ایرانیان این قوم وحشی خاک ایران را اشغال کرد. خسارت و ویرانیی که هنوز که هنوز است داغ آن در دل هر ایرانی تازه است.

در 1400 سال پیش عرب بیابان گرد به خاک و مردم ما حمله کرد تا دست از اعتقاداتمان برداریم و بی فرهنگی این قوم را به زور شمشیر بپذیریم. مردانمان را از دم تیغ گذراند، زنان ایران را به کنیزی برای رفع عطش جنسی ربود. کودکان این مرز و بوم را به غلامی به اسیری برد. خزانه تاراج شده را بار شتران کرد تا در مرکز خلافت امیرالمومنین عمر به عنوان بیت المال به پابرهنگان جنگ جوی عرب ببخشد. لوازم و ابزار تمدن را مانند فرش تالار شاهی پاره پاره کرد تا جنگ سالاران بیشتری از این غنایم بهره برند. کتاب های کتاب خانه های ایران را به فتوای امیر المونین عمر _ با این توجیه که اگر مفیداند با وجود قران به آنها نیازی نیست و اگر هم مضراند تکلیفشان روشن _ در هر صورت دستور به سوزاندن این گنجینه ملی و بین المللی داده شد!! به فتوای شرع انور آسیاب ها با خون مردم چرخاندند و نان آن آسیاب را برای تبرک و میمنت خوردند.

مردم ایران را مجبور کردند که یکی از این سه را برگزینند: یا دست از اعتقاداتشان بردارند و به باور های صاحبان شمشیر ایمان بیاورند یا جزیه بپردازند و یا سرزمین و خاک وطن را ترک کنند!! ایرانیانی که در سایه شمشیر مسلمان شدند شهروند دست دوم (موالی) به حساب آمدند. زن ایرانی را به عنوان غنیمت و کنیز به اندرونی بردند و از او به عنوان ابزار لذت جنسی رجال عرب تا زمانی که بدرد می خورد بهره بردند: " ... و نکاح زنان محصنه (شوهردار) نیز برای شما حرام شد مگر آن زنان که در جنگ با کفار متصرف و مالک شدید ...(نسا 24)".

زنانی که در تهجم اولیه جان به سلامت بردند، پس از اسلام آوردن چون ابزاری برای رفع عطش سیری ناپذیر رجال از حقوق انسانی و برابر با مردان محروم شدند:"مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است...زمانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناک شدید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنان دوری کنید و باز اگر مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید...(نسا 34)".

حکم شد کودکان (دختر از 9 سالگی و پسر از 15 سالگی) مانند بزرگسالان در برابر هر گونه خطایی مجازات شوند. به جرم و بهانه های بیشمار دست بریدند، سنگسار کردند و با وحشیانه ترین شیوه تعزیر کردند.

چهارده قرن به همین منوال گذشت...

چهارده قرن گروه های مختلف مسلمان به عنوان خارجی بر روی هم شمشیر کشیدند و هم را دریدند و غارت کردند. یکی از آنها صدام بود و کرد آنچه را که همه دیدیم. خود را سردار قادسیه نامید بر مردم کافر ایران بمب ریخت. متقابلا ج.ا. هم گله وار کودکان را به هوای بهشت و شربت شهادت به مواجهه با صدامیان کافر فرستاد و تن شان را برای پاک سازی میدان مین هزار پاره کرد.

گذشت و گذشت...

آمریکا آمد!

صدام با آن همه یال و کوپال در 21 روز شکست خورد. به راستی چه به ارمغان آورد؟

دیگر مزرعه های انباشته از جسد معارضین، به قبرستان تبدیل نمی شود! عراق آزاد می شود و سربازان آمریکایی هم برای پاسداری از این دست آورد باید در عراق حضور داشته باشند. تا دوباره صدامی بر مردم عراق مسلط نشود.

آنها باید بمانند و مردم عراق هم باید سپاس گزارشان باشند چرا که سربازان آمریکایی با از جان گذشتگی مذاهب مختلف اسلامی (شیعه و سنی و ...) را که تشنه به خون هم اند از گزند هم حفظ می کنند.

آمریکا آمد تا به همه مردم عراق از هر قوم و مذهبی آزادی انتخاب بدهد، انتخاباتی برگزار کرد که حداقل در نیم قرن اخیر بیسابقه بود.

آمریکا آمد تا شیعیان بتوانند مراسم مذهبی خود را بجای آورند و حتا آنقدر آزادند که بتوانند با قمه صحنه های دردناک خود آزاری را برای عزاداری به تصویر بکشند.

آمریکا آمد تا مردم عراق فرصت و امکان تدوین قوانینی بر اساس حقوق بشر داشته باشند.

آمریکا آمد تا در آزادی کامل حرف ها گفته شود و مردم در آزادی کامل به تظاهرات له و علیه هر کس که خواستند دست بزنند.

عراق امروز در آغاز راه آزادی، پیشرفت، توسعه، رفاه و .... است.

اکنون چشم و دل بسیاری در ایران به آمدن این نجات دهنده است اگر بیاید:

...

....

... فقط همین، بس آزاد خواهیم شد. آزاد!!! می فهمید؟ آ ز ا د.

غرور ملی



کشور پهناور ایران، با پیشینه تاریخی چندین هزار ساله تمدن و قانون مداری، صاحب امپراتوری بزرگ از شرق تا غرب عالم، با فرهنگ غنی!! ایران باستان، پیشتاز در علوم و فنون دنیای قدیم، کشور جمشید و کورش، کشور آیین میترا و زرتشت، کشور امپراتوری ساسانی، 1400 سال پیش گرفتار تهاجم عرب بیبان گرد می شود.

همه چیزش تاراج قبیله ای از عرب بدوی و گرسنه می شود. بابک و مازیارش با توسل به فرهنگی برخاسته از دین های کهن به مقاومت و ایستادگی در برابر اهریمن قد علم می کنند. اینان و دیگرانی از این قبیل سر کوب می شوند. جان و مال مردم غارت می شود. ملک و ملت مورد تجاوز قرار می گیرند. بسیاری از ایرانیان که مقاومت را بی نتیجه می بینند دل از خاک و سرزمین می کنند و به هند می گریزند. رازی و ابن سینایش به تولید علم و دانش روی می آورند. فردوسی اش بنیانی از اسطوره و تاریخ را می سراید و حافظش از ریای زاهد می نالد. خیامش فلسفه ی جهان را به جامی می می فروشد و در گوشه ای سر بر شانه ی نگاری و شاهدی دل خوش می دارد. مولوی و عطارش به بن بست عرفان پناه می برند.

قرن ها می گذرد. بنیان های ایران ویران می شود. اینک آخرین سنگر_ اندیشه _ نیز به دست عرب فتح می شود. فتحی مبین!!!! فتحی که دل واندیشه بسیاری را تسخیر کرده و بسیاری که تسخیر نشده اند مرعوب می شوند. مرعوب عرب. رعب و وحشت در کوچکترین ذرات وجود ما لانه کرده. دیگر ایرانی کرومزوم هایش حامل ترس است. روشنفکر ترین مردمش دچار خود سانسوری است. می فهمد که چه بر سرش آمده، می فهمد راه نجاتش چیست! ولی این آخرین راه نجات برایش تابو و حوزه ی ممنوعه است!! در خلوت به آن اعتراف می کند ولی در جمع پرهیز دارد که حرف دلش را بگوید.

چونان باکره ای است که دل در گرو جوانی عزب دارد. ولی ترسی مبهم او را از تن دادن به لذت بر حذر می دارد. آرزو می کند که در خواب کامیاب شود. و تنش در خواب مورد تاخت و تاز قرار گیرد و فتح شود. بیشک باکره در لحظه کامیابی خود را به خواب خواهد زد!!!!

اینک در آستان ی قرن شکوفایی بشر، عصر تکنولوژی اطلاعات که همه ی دیوارها فرو ریخته، هنوز ما ایرانیان عرب زده در شک و تردید بسر میبریم. هنوز ترس داریم که آنچه را که می اندیشیم بیان کنیم.

بله این مقدمه برای بیان این جمله بود که: "خجالت را به کناری نهاده غرورمان را زیر پا بگذاریم و با همه ی پیشینه و تاریخی که داریم دست به دامن نجات دهنده بشویم!! تنها اوست که می تواند مارا از چنگال محور شرارت که چه عرض کنم از چنگال اهریمن دروغ و پلیدی رها سازد!!"

تحریم فعالانه انتخابات




روز های پر اضطراب و سرنوشت سازی را پیش رو داریم. آیا روح ایرانی باز هم این فرصت را از دست خواهد داد؟! آیا این بار هم خام خواهیم شد و به جای اینکه برای همیشه از شر دیو عربده و دروغ رها شویم به انتخاب بین بد و بدتر به دامن بد پناه خواهیم برد؟ اصلا چه کسی گفته است که جناح های درون حاکمیت در دو دسته و گروه اصلاح طلب و محافظه کار قرار می گیرند؟

آیا کسی که معتقد است تغییر قانون اساسی خیانت است، آیا کسی که اعتقاد به ولایت فقیه دارد و التزام عملی خود را در آزمایش ها ی مختلف از برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس هفتم با آن همه وقاهت رهبر و شورای نگهبان تا سکوت در برابر نقض قانون اساسی به صورت مکرر، عملا ثابت کرده است، باز هم می تواند در گروه اصلاح طلب قرار گیرد؟!!

منظورم از" کسی" یک شخص خاص نیست بلکه منظورم طیف و جریانی است که آرای مردم را با فریب و نیرنگ مصادره به اهریمن کرد!! وقتی مدعی اصلاحات، فریبکاری چون خاتمی که مهره ی دست چندمی چون معین با آن قیافه ی کتک خورده نماینده و ادامه دهنده ی راهش باشد، تکلیف پدر خوانده آن سر دسته ی مافیا و نیز پاسبانی چون قالیباف دیگر روشن خواهد بود. کسانی چون برادر شائول اردشیر لاریجانی (علی لاریجانی) به عنوان میمون سیرک و کاریکاتور احمدی نژاد (چرا که به جای خود احمدی نژاد کاریکاتور این موجود ترحم انگیزمتولد شد!!) نمک قضیه بیش نیستند!

با این مقدمه می خواهم بگویم که کارناوال انتخابات چیزی جر فریب بیش نیست، رئیس جمهور در این نظام چیزی جز عروسک بی اختیار برای ایجاد توهم آبروی رژیم نخواهد بود. رای های کور و بی هدفی هم که با توجیه ها و بهانه های مختلف و نیز با ترفند های خر خام کن به صندوق ریخته می شود. چیزی جز رای به جمهوری اسلامی نیست. این رای ها تنها به کار سرکوب فریاد خاموش ده ها ملیون آرایی خواهند آمد که هرگز به به صندوق ریخته نمی شود و گواه آن شناسنامه هایی است که هرگز به مهر خام اندیشی شر کت در انتخابات آلوده نمی شود.
می دانید مشکل ایران نه آن چند درصد معتقدین به ج.ا. است که به هر حال به طمع منافع اقصادی یا از روی ساده اندیشی در انتخابات شرکت می کنند و به جمهوری اسلامی رای می دهند، بلکه مشکل آن 30 یا 40 درصدی (طبق ادعای وزارت کشور ج.ا. 50 درصد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد. البته آمار حقیقی و واقعی این گونه افراد _ به نظر من _ خیلی کمتر است.) است که از روی ندانم کاری و وادادگی و باری به هر جهت، با بهانه و توجیهات مسخره و دردناک، تن به اهریمن می دهند.

آری مشکل ایران، اینان اند. اینان اند که بعضا به خیال مهر خوردن شناسنامه گاها با رای سفید، شمرده شده و به حساب ج.ا. واریز می شوند و در صف موافقان رژیم قرار می گیرند. در صف رژیمی که نه تنها قلبا احساس نفرت دارند بلکه در صحبت ها و گفت وگو هایشان نیز این نفرت موج می زند.

خب! پس تصمیم بگیریم فعالانه انتخابات را تحریم کنیم و با تمام توان از عواقب شرکت در انتخابات هدایت شده و فرمایشی، با کسانی که به هر دلیل و توجیهی می خواهند بین بد و بدتر یکی را بر گزینند و یا رای سفید بدهند، صحبت کنیم. سرنوشت ما به انتخابات بسته است. از آنجایی که هیچ گونه امیدی برای برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک با حضور کاندیداهای همه اقشار مردم ایران فارغ از هر از گونه گزینش چه از نظر قومیت، زبان، جنسیت و تفکر و اعتقاد وجود ندارد، تحریم همه جانبه در عمل، خود به نوعی رفراندم خاموش تبدیل خواهد شد و افکار عمومی جهان را به فکر چاره اندیشی خواهد انداخت تا دیگر سران کشورهای قدرت مند منافع کوتاه مدت اقتصادی را به بهای آزادی یک ملت معامله نکنند!

عدم شرکت در انتخابات کمترین بهایی است که باید توسط همه آحاد ملت پرداخت شود. در این صورت است که با وزیدن اندک نسیمی نظام مرده ی تکیه زده بر عصای موریانه خورده سقوط خواهد کرد. و پنجره ای به سوی آزادی و دموکراسی به روی مردمی که استحقاق آن را دارند باز خواهد شد.


***


یک لوگو متحرک تهیه شده که در ابتدای این مقاله درج شده، با گذاشتن این لوگو و یا هر لوگوی دیگر با مضمون تحریم انتخابات، در وب سایت یا وب لاگ خود در تحریم فعالانه انتخابات شرکت کنیم!

Thursday, May 05, 2005

اگر شود چه شود


اکنون دیوار های سانسور فرو ریخته است. هر کسی می تواند همانگونه که می اندیشد، فکر خود را در اختیار دیگران قرار دهد. بدور از هر گونه خود سانسوری، بدون ترس از اینکه مورد تعقیب قرار گرفته و مورد اذیت و آذار خفاشان شب پرست واقع شود. امکانی که دنیای متمدن در اختیار ما جهان سومی ها قرار داده تا چند دهه پیش غیر قابل تصور بود. اینک به مدد فضای دیجیتال بسیاری از اندیشه ها و افکار که تا دیروز تابو و ممنوع بود مورد قضاوت و نقد افکار عمومی واقع می شود. درست است که بسیاری برای اینکه فرصت ابراز عقاید خود را برای همیشه داشته باشند، با نام های مجازی می نویسند. ولی مهم این است که همه گونه اندیشه ای مطرح می شود. با فراغ خاطر می توان نسبت به هر موضوعی به نقد و تبادل نظر پرداخت.
در واقع این اندیشه است که اهمیت دارد نه شهرت ونام. در فضای مجازی روشن بینی و بلوغ فکر برای صاحبان آن اعتبار و ارزش ایجاد می کند. تا آزادی صاحبان فکر فاصله ای نیست. هسته های فکری زیادی شکل گرفته و می رود تا خرد جای خود را به تعصب و جهالت بدهد. پرده های جهل و خرافه به یکسو زده می شود، پاشنه ی آشیل تعصبات قومی، مذهبی، ملی و جنسیتی مورد تعرض انسان خردگرا قرار گرفته می گیرد، دیو عربده و دروغ سنگر به سنگر در حال عقب نشینی است.
توجه انسان ایرانی از آسمان به سوی زمین معطوف شده و می خواهد برای خود بهشتی بر روی زمین بسازد. به ظلمت آباد بهشت گند آسمانیان پشت کرده و رو به آینده دارد. از کنده و ساتور قصابان ایستاده بر گذرگاه ها به جان آمده و می خواهد ایرانی بسازد، بر مبنای حقوق بشر و خواهان حکومتی است که به جای آنکه خدا فرمان براند، خواست و اراده مردم جاری و ساری باشد. حکومتی بر مبنای دموکراسی که در آن حقوق تک تک آحاد مردم رعایت شود. انسان ایرانی می خواهد به معنای دقیق کلمه زندگی کند. از همه توانایی هایی که برای لذت بردن دارد استفاده کند. طبیعی است که آزادی اش به حدی خواهد بود که به آزادی دیگران لطمه نزند.
حکومت اسلامی با تمام توان خود در برابر اراده و روح جمعی مردم ایستاده و با فریب و نیرنگ از منافع عده ای اندک دفاع می کند. در این میان تکلیف چیست؟ آیا اگر یک نیروی خارجی ماشین نظامی رژیم را از کار بیندازد و شرایط انتخابات آزاد را فراهم کند، همسو با اراده و خواست مردم نیست؟ تجربه افغانستان و عراق چه اشکال اساسی می تواند داشته باشد: آیا کشوری مانند آمریکا با هزینه جانی و مالی مردمش، مردم افغانستان را از شر حکومت سیاه طالبان، و مردم عراق را از چنگال استبداد کور بعثیان، با کمترین هزینه مردم ذی نفع این کشور ها، نجات داد، شایسته تقدیر و سپاس نیست؟
اینکه شرایط ایران تفاوت دارد و اینکه الگوی افغانستان و عراق در ایران امکان پذیر است بحثی است جدا. ولی اگر شود چه شود!!!!

Homme

My Articles

Pغرور ملی
Pعملیات آزادی بخش
Pتحریم فعالانه انتخابات
Pاگر شود چه شود
Pما ز یاران چشم یاری داشتیم
Pحوادث خود خواسته و خود ساخته
P معرفی کتاب: زندگی در جهنم
P حکایت گربه و خردل
P من به فاشیست رای می دهم
P اشک تمساح یا مارمولک2

Recent Post

Archive


Articles

 

** !استفاده از مطالب اين وبلاگ به هر صورت آزاد است **

UP