ما باخته ایم!!!!
دپرس
بعد از ورود ویروس اسلام به زندگی ملی و اداری ما ایرانیان؛ زمانی که ما مردم به هوای زندگی بهتر، گرفتار حکومت اسلامی شدیم، هر روز تورم به صورت خزنده دندان بر جگر ما فرو می برد. اجناس هر سال 3 تا 4 بار با افزایش های ریالی، عکس العمل های متفاوتی را در ما ایجاد می کرد؛ از رو آوردن به ذخیره سازی، اعتراض های خانوادگی و محفلی تا احساس ناامیدی و نگرانی نسبت به آینده.
هر سال که می گذشت نرخ تورم به صورت فزاینده ای چهره کریه خود را نشان می داد؛ افزایش قیمت ها از ریال تبدیل به تومان شده و سپس به چند درصد رسید. سپس به چند برابر در ظرف مدت چند ماه و گاه در مدت چند روز و ساعت رسید.
از نظر روانی وضعیت و نرخ تورمی سلامتمان، به همین منوال به صورت تصاعدی رسید به وضعیت بحران؛ انسانهایی افسرده و مریض.
نتیجه شد، آنچه که نباید می شد. فروپاشی در همه زمینه ها؛ فروپاشی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، روانی و... .
انتظار بهبود و خلاصی از بحران به یاس و ناامیدی انجامید.
11 سپتامبر، نقطه عطفی در تحولات جهانی را رقم زد. بعد از تحولات سیاسی اروپا و تدارکات نظامی آمریکا، بارقه ای از امید در دل مردم ایران روشن شد. امید به اینکه دستی نجات بخش ما را از گرداب سقوط و اضمحلال رها کرده و فرصتی در اختیار ما خواهد گذاشت تا از این منجلاب نجات یابیم، در وجود ما زنده شد.
رفتار و گفتار جهان مدرن، محاصره سیاسی حکومت آخوندی به تصحیح داوری ما از غرب و آمریکا انجامید. حرکت های اعتراضی، بویژه جنبش دانشجویی با حمایتهای دول غربی ما را امید وارتر کرد. تا آنجا که روز موعود را نزدیک پنداشتیم؛ شش ماه، یک سال و... .
آژانس انرژی اتمی، برنامه هسته ای حکومت آخوندی و گیر سه پیچ غرب؛ تروریسم، ساخت بمب اتمی و مساله حقوق بشر البته به صورت کمرنگ.
درجبهه مقابل، شانتاژ ج. ا. در دفاع از حق دستیابی به انرژی هسته ای، سرکوب شدید جنبشهای اعتراضی داخلی و در نهایت تنگ کردن حلقه محاصره، سانسور شدید مطبوعات و اینترنت هر روز بیش از پیش ما را چشم براه دستی که از خارج به کمکمان آید، کرد.
اکنون ما مانده ایم با پشتی خمیده در برابر فشار روانی و شانتاژ تبلیغاتی ج.ا. .
مردمی که از هر دو سو؛ خیزش داخلی ودست نجات بخش خارجی، از فرط ناامیدی دچار دپرس شده اند. ماشین تبلیغاتی ج. ا. با بهره گیری از امکانات اقتصادی و جدید ترین متد های جنگ روانی، مردم را درهم شکسته و در جهت پیش بردن اهداف خود، یکه تاز میدان است.
آمریکا و اروپا قدم بقدم با نرمش نشان دادن در برابر ج. ا. پاره های امید از دست رفته مان را دارد لگد مال و خورد و خمیر می کند.
در این میان دو گروه مدعی اپوزیسیون به همراه غرب بایستی مورد بازخواست قرار گیرند:
اگر دلایل اپوزیسیون داخلی در مورد سرکوب رژیم در مقابل هر حرکت اعتراضی را بپذیریم، افراد مدعی خارج با این همه ادعا و تشکیلات، لشگر کشی ها و اعتراضاتشان چه وزن و چه نمودی داشته است؟ آنها در اعتراض به حضور خاتمی یا احمدی نژاد چند نفر را توانستند در امریکا به صحنه آورند؟ آمار و ارقام بسیار درآور و وحشتناک است.
غرب نیز با مطرح کردن مساله اتمی به جای حقوق بشر، بهترین شرایط برای دراز کردن زبان ج. ا. بروی مردم ایران فراهم کرد.
به کوتاه سخن بی ربط نخواهد بود اگر همه مدعیان مبازه را در ایجاد فضای یاس مقصر بدانیم.
بی ربط نخواهد بود اگر غرب و آمریکا را به خاطر مطرح کردن مساله انحرافی برنامه اتمی به جای حقوق بشر سرزنش کنیم.
بی ربط نخواهد بود اگر خودمان را که زندگیمان را به امید دگرگون شدن اوضاع در ایران معطل گذاشته ایم، سرزنش کنیم.
ما باخته ایم!!!!
باید باور کنیم که باخته ایم!
باید بخود آییم!
باید اعتراف کنیم که باخته ایم!
...